سرمایه گذار هوشمند
کتاب سرمایه گذار هوشمند (اصول سرمایه ذاری براساس ارزش ذاتی) نوشته بنیامین گراهام با ترجمه سعید سعادتیان ، توسط نشر چالش به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: اقتصاد, اقتصاد دانشگاهی , سرمایه گذار تدافعی و سهام عادی, یکصد سال تاریخچه ی بازار سهام
سرمایه گذار هوشمند به شما کمک می کند تا از سرمایه گذاری خود هیچگاه نتیجه ضعیفی نگیرید. در واقع روشی را به شما آموزش می دهد تا بیشتر از آنچه فکرش را می کنید برایتان سودمند باشد. بنیامین گراهام یکی از نظریه پردازان بزرگ سرمایه گذاری در سال های پس از جنگ جهانی دوم و پدر سرمایه گذاری مدرن است که کتاب های معدودی از جمله بهترین سهام برای سرمایه گذار تدافعی کتاب حاضر را به رشته ی تحریر درآورده است. کسانی مانند وارن بافت، شاگرد او و ثروتمندترین فرد سال ۲۰۰۸،این کتاب را همواره بهترین کتاب در زمینه ی سرمایه گذاری دانسته و می دانند. کتاب حاضر یکی از ده کتاب مقدس سرمایه گذاری در جهان است و به لحاظ سادگی و روانی مفاهیم،مخاطب غیر متخصص با آن به خوبی ارتباط برقرار می کند. نظریات مولف نه تنها هم چنان در بورس های مطرح جهان کاربرد دارند بلکه گاه تنها ماخذ معتبر به منظور اطمینان از خرید در قیمت هایی زیر ارزش ذاتی و با ارزندگی کافی هستند.
نقاط خروج از معامله
یکی از عوامل حیاتی بقای معاملهگران در بازار مالی، مدیریت سرمایه است. نواحی ورود و خروج از معامله، دو بخش اصلی یک استراتژی معاملاتی کامل میباشند. مدیریت ریسک معاملات در بازار سهام، در گرو تعیین نقاط خروج بهینه در شرایط سود و زیان است. به عبارت دیگر، در صورتی که حین ورود به موقعیت معاملاتی، برنامه خروج احتمالی ما مشخص نشده باشد؛ نمیتوان حجم معاملاتی منطقی تعیین نمود و در نتیجه عملاً قادر به مدیریت سرمایه خود نخواهیم بود. تعیین نقاط خروج از موقعیتهای معاملاتی، یکی از مهم ترین مهارتهای معاملهگری است که به باور برخی کارشناسان اهمیت این موضوع از نحوه ورود به معامله نیز بیشتر است زیرا، حتی اگر در بهترین زمان ممکن نیز وارد بازار شده باشیم؛ اما نتوانیم برای خروج از معامله تصمیم درستی اتخاذ کنیم، قطعاً معاملات پرسودی نخواهیم داشت!
به طور کلی حین خروج از معاملات، نتایجی جز سود، زیان و در مواقع نادری خنثی(نقطه سر به سر) در انتظار ما نیست. در واقع اگر پیش بینی ما صحیح بوده باشد؛ در نقطه احتمالی پایان روند بر اساس استراتژی معاملاتی، سهام را به فروش میرسانیم و در صورت اشتباه بودن دیدگاه ما نسبت به روند آتی سهم، در ناحیهای که دیگر امیدی برای بازگشت قیمتها وجود ندارد؛ با پذیرش زیان از معامله خود خارج میشویم. عموماً در بازار مالی، معاملهگران نقاط خروج خود را بر اساس روشهای نموداری یا سایر روشهای مبتنی بر تابلوی قیمت و متناسب با افق سرمایهگذاری خود تعیین میکنند که در مقالات بعدی بلاگ آسان بورس به شرح این اصول و ابزار تحلیلی میپردازیم. فلسفه اصلی تعیین نقاط خروج این است که در مواقع حرکات موافق بازار بتوانیم در ناحیه مناسبی از بازار خارج شده تا سود حاصل از معاملات از دست نرود و زمانی که بازار در جهت مخالف ما در حال پیشروی است؛ در بهترین نقاط ممکن دارایی خود را به فروش رسانده و از زیان بیشتر جلوگیری کنیم.
نقاط خروج از معامله در بازار مالی، به دو دسته کلی حد سود و حد زیان تقسیم میشوند؛ که در ادامه به توضیح آنها خواهیم پرداخت.
حد سود چیست؟
ناحیه بهینه خروج از بازار حین حرکت قیمت در جهت موافق موقعیت معاملاتی و صحت پیش بینی را، اصطلاحاً حد سود مینامند. در درجه اول هدف از تعیین حد سود این است که بتوانیم بازدهی مورد انتظار از معاملات خود را محاسبه کنیم و همچنین برنامه از پیش تعیین شدهای برای فروش دارایی خود داشته باشیم تا، هنگام تصمیم برای خروج از معامله دچار طمع یا استرس نشده و در مواقع رسیدن به سود مد نظر، بدون هیچگونه اتلاف وقتی از معامله خارج شویم. تعیین حد سود پیش از ورود به معامله الزامی است زیرا، همگان میدانند روندهای بازار مالی پایدار نیستند و باید رویکردهای تدافعی حفاظت از سود داشته باشیم تا بازدهی مناسبی کسب کنیم.
حد سود به ما توانایی قیاس بین موقعیتهای معاملاتی مختلف را میدهد؛ تا از ورود به معاملاتی که پتانسیل سوددهی مناسبی ندارند، اجتناب نموده و در صورت وجود چندین موقعیت مناسب همزمان، بتوانیم از لحاظ بازده مورد انتظار، بهترین آنها را برگزینیم. گاهاً مشاهده میشود؛ معاملهگران تمرکز اصلی خود را بر نقطه ورود و حد ضرر گذاشته و توجه خاصی به تعیین حد سود ندارند. این رویکرد کاملاً اشتباه است زیرا، در این صورت شما برنامه خاصی برای خروج نداشته و تابع شرایط جاری بازار هستید. در چنین وضعیتی، اگر معاملهگر از تجربه و مهارت بالایی برخوردار نباشد؛ امکان از دست رفتن سودها و تبدیل معاملات موفق به موقعیتهای بازنده بسیار محتمل است. .
حد ضرر چیست؟
حد زیان در نقطه مقابل حد سود قرار دارد. نقطه خروج از بازار به هنگام پیشروی قیمت بر خلاف موقعیت معاملاتی، سطح توقف زیان یا حد ضرر نام دارد. به محض رسیدن قیمت به این ناحیه، معاملهگران باید سهام خود را به فروش برسانند زیرا، حد زیان نیز همانند حد سود یک رویکرد تدافعی در مقابل نوسانات بازار محسوب شده و هدف آن پیشگیری از وقوع زیان بیشتر است. تعیین و پایبندی به حدود زیان، یکی از نکات کلیدی سرمایهگذاری موفق در بازار مالی است. فردی که هیچگونه محدودیتی برای زیان خود قائل نباشد، قطعاً نمیتواند معاملات موفقی را تجربه کند!
در واقع معاملهگری بدون حد ضرر را میتوان به رانندگی عمدی با خودروی بدون ترمز تشبیه نمود که به احتمال خیلی زیاد منجر به مرگ سرنشینان آن خواهد شد. فایده اصلی حد ضرر این است که پیش از وقوع زیانهای سنگین و شرایط بحرانی به معاملهگر یادآوری میشود؛ در صورت شکست این ناحیه ممکن است بهترین سهام برای سرمایه گذار تدافعی هیچ نقطه توقفی برای بازار وجود نداشته باشد!
در مبحث تعیین ریسک معاملات نیز، حد ضرر نقش اساسی ایفا میکند. در صورتی که ما پیش از ورود به معامله، سطح توقف زیانی مشخص نکنیم، قادر به تعیین حجم بر اساس حداکثر ریسک، نخواهیم بود. ذکر این نکته الزامی است که هنگام تعیین و اعمال نقاط خروج از معامله در بورس سهام تهران، شرایط خاص این بازار نظیر محدودیت درصد نوسان مجاز روزانه و صفوف خرید و فروش را نیز در نظر بگیرید تا، با موقعیتهای غیر منتظرهای مواجه نشده و در تمام مواقع امکان اعمال تصمیمات معاملاتی خود را داشته باشید.
نقاط خروج ثابت یا متحرک
یکی از پندهای سرمایهگذاری رایج در بازار مالی این است که؛ ” ضررهایتان را محدود کرده و به سودهایتان اجازه پیشروی دهید “.
تأکید این جمله بر داشتن حد ضرر معقول و حد سود حداکثری اما قابل دسترس میباشد؛ تا در مواقع درست بودن تحلیلها، به بهترین نحو ممکن از شرایط بازار بهرهمند شوید. برخی معاملهگران مجرب و حرفهای، در عوض مقادیر ثابت حد سود و زیان، از نقاط خروج متحرک استفاده میکنند تا، بازدهی حداکثری و ریسک حداقلی داشته باشند. زمانی که بازار در مراحل ابتدایی طبق پیش بینی آنها عمل کند؛ با جابجایی حد ضرر خود در مسیر سوددهی، ریسک معاملات را تا نزدیکی صفر تقلیل داده و در ادامه بخشی از سود خود را نیز اصطلاحاً قفل می نمایند که در صورت حرکات بازگشتی احتمالی تمام سود آنها از بین نرفته باشد. همچنین زمانی که معاملاتشان در آستانه حد سود باشد؛ با تحلیل دقیق قدرت روند و شرایط حاکم بر بازار، اهداف سوددهی خود را در سطوح بالاتر قرار داده تا، از تمام پتانسیل موقعیت معاملاتی خود استفاده کرده باشند.
تعیین حد سود و زیان و اعمال آنها در جریان معاملهگری، روشهای مختلفی دارد که هر سرمایهگذار باید بر اساس مهارت کاری خود بهترین روش را برگزیند.
بهترین سهام برای سرمایه گذار تدافعی
آزمون آنلاین درس 8: رکود، بیکاری و فقر
تیم مدیریت گاما
آزمون مجازی اقتصاد دهم | درس 10 و 11: مقاوم سازی اقتصاد و رشد اقتصادی
تیم مدیریت گاما
آزمون آنلاین اقتصاد دهم انسانی | درس 1 و 2
تیم مدیریت گاما
آزمون نیمسال اول اقتصاد دهم دبیرستان شهید حجه فروش | دی 1400
عذرا عرفانی پور
ارزشیابی مستمر درس 4 و 5 اقتصاد دهم دبیرستان امام خمینی آباده
سوالات آزمون نوبت اول اقتصاد دهم دبیرستان فاطمه الزهرا (س) | دی 1400
سوالات آزمون ترم دوم اقتصاد دهم دبیرستان آزرم کرمانشاه | خرداد 1401
امتحان میان ترم اول اقتصاد دهم دبیرستان شهدای 7 تیر | درس 1 تا 5
سوالات آزمون نوبت دوم اقتصاد دهم دبیرستان سماء | خرداد 1400
خلاصه درس و توضیحات اقتصاد دهم انسانی | درس 1 تا 3
سوالات آزمون نوبت شهریور 1401 | درس اقتصاد دهم دبیرستان شبانه روزی خاتم الانبیاء
درسهای موفقیت و شکست در بازار از نگاه یک سرمایهگذار بزرگ
امیر شاملویی
- اشتراکگذاری
مهمترین نکتهای که گراهام به ما یاد داد، تفاوت بین قیمت و ارزش است. به عقیده او این قیمت است که دچار نوسان میشود و به شرایطی مانند میزان ترس انسانها بستگی دارد اما ارزش از محیط کسبوکار به دست میآید. به همین دلیل هم وی روی سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش متمرکز بود. با این حال باید بدانیم که سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش هم مشکلاتی دارد.
در دنیای سرمایهگذاری افراد موفقی وجود دارند که استراتژیها و راهکارهای آنها برای بسیاری از سرمایهگذاران نوپا راهنما و آموزنده بوده است. آشنایی با اندیشههای این سرمایهگذاران بزرگ میتواند به درک بازارها و کسب سود کمک کند. اما این موفقیت روی دیگری هم دارد. حتی سرمایهگذاران بزرگ و افسانهای هم خطاهایی داشتهاند. آگاهی از این اشتباهات و البته آموزههای درست آنها میتواند به ما کمک کند تا راه خود به دنیای سرمایهگذاری را بهتر طی کنیم و در این مسیر پیشرفت کنیم. قصد داریم در مجموعهای به بررسی بزرگترین خطاها و راهکارهای سرمایهگذاران بزرگ بپردازیم و شما را با این درسهای ارزنده سرمایهگذاری آشنا کنیم. در اولین مورد سراغ بنجامین گراهام رفتهایم.
آشنایی با یک سرمایهگذار بزرگ
بنجامین گراهام یکی از بزرگان دنیای سرمایهگذاری است. او یک اقتصاددان آمریکایی- بریتانیایی بود و یکی از مهمترین سرمایهگذاران والاستریت نیویورک در دهه 1960 میلادی به شمار میآید. ولی حتی سرمایهگذاری در این حد از اعتبار هم خالی از خطا و اشتباه نیست. خود بنجامین گراهام میگوید: «در مدت 50 سال تجربه در والاستریت فهمیدم که در مورد سازوکار بازار سهام کمتر و کمتر میدانم ولی در مورد این که سرمایهگذاران باید چه کار کنند، بیشتر و بیشتر میدانم و این موضوع تغییر نگرش کاملا اساسی است.» بنجامین گراهام به دلیل روشهایی که در سرمایهگذاری خود به کار گرفت، یکی از بزرگترین افراد دنیای سرمایهگذاری محسوب میشود. تحلیل اوراق بهادار که او در کارش بنیان گذاشت، امروزه هم کاربرد دارد.
گراهام در نقش استادی وارن بافت
گراهام متوجه چیزی شد که تا آن زمان تنها معدودی به آن پی برده بودند. کتاب «تحلیل اوراق بهادار» برای افراد حرفهای والاستریت نوشته شده بود، اما گراهام کار خود را با نوشتن کتاب «سرمایهگذار هوشمند» ادامه داد. این کتاب برخلاف کتاب قبلی او برای عموم نوشته شده بود و بیش از یک میلیون نسخه از آن فروخته شد. حتی وارن بافت، سرمایهگذار بسیار معروف و افسانهای که در میان 10 مرد ثروتمند جهان قرار دارد هم نسخهای از آن را در نوزده سالگی خوانده و معتقد است بهترین کتابی بوده که تاکنون در حوزه سرمایهگذاری نوشته شده است. در ادامه بهترین سهام برای سرمایه گذار تدافعی به توصیههای سرمایهگذاری این سرمایهگذار مهم میپردازیم.
مفهومی به نام سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش
برخی سرمایهگذاران به دنبال شرکتهایی میگردند که انتظار دارند درآمد آنان را سریعتر از کل بازار افزایش دهند. برخی دیگر شرکتهایی را ترجیح میدهند که چشماندازهای آینده آن به بدی که قیمتشان منعکس میکند، نباشد. اما هر نوع سرمایهگذاری که باشید، میخواهید سهامتان بیش از پولی که بابت آن دادهاید، بیارزد. سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش موثرترین راه برای تعیین این موضوع است که آیا قیمتی که برای خرید بخشی از یک کسب و کار میپردازید، کمتر از ارزش واقعی آن شرکت است یا خیر. در واقع بر اساس این مفهوم باید اوراق بهاداری را بخرید که قیمتشان کمتر از ارزش ذاتی آنها است.
درسهای بنجامین گراهام برای سرمایهگذاری
همان طور که گفتیم درسهای سرمایهگذاری بنجامین گراهام در کتابهای تحلیل اوراق بهادار که در سال 1934 منتشر شد و کتاب سرمایهگذار هوشمند که در سال 1949 به چاپ رسید، مطرح شده است. به طور کلی سه اصل سرمایهگذاری را میتوان در نگاه گراهام مهم دانست. در ادامه به این اصول اشاره میکنیم.
اصل اول: همیشه در حاشیه امن سرمایهگذاری کنید
منظور از حاشیه امن این است که بین ارزش ذاتی یک سهم و ارزش بازار اختلاف وجود داشته باشد. طبق این اصل، شما باید سهامی را خریداری کنید که کمتر از ارزش ذاتی خود هستند. به این ترتیب نه تنها فرصت خوبی برای بهرهمندی از سود دارید بلکه ریسک سرمایهگذاری خود را نیز پایین میآورید. به عقیده گراهام، داراییهای تجاری به این دلیل ارزشمند هستند که قدرت درآمد پایداری یا ارزش بالایی دارند. اگرچه گراهام راهبردهای سرمایهگذاری دیگری هم داشت، اما این راهکار سرمایهگذاری برای او مرسوم بود. این مفهوم برای سرمایهگذاران قابل توجه است، چرا که سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش میتواند سودهایی فراهم آورد و بازار آن سهم را پس از مدتی به قیمت منصفانهای برساند.
اصل دوم: انتظار نوسانات را داشته باشید و از آن سود ببرید
سرمایهگذاری در سهام با مفهوم نوسانات گره خورده است. به جای تلاش برای خروج در زمانهای دشوار بازار، سرمایهگذار هوشمند از نوسانات استقبال کرده و آن را به عنوان شانسی برای یافتن سرمایهگذاریهای معقول و مناسب میبیند. نکته مهمی که بنجامین گراهام میگوید آن است که نباید گذاشت بازار احساس خود را به سرمایهگذاران دیکته کند یا افراد را به تصمیمگیری خاصی سوق بدهد. سرمایهگذار باید برآوردهایش از ارزش کسبوکارها را بر مبنای بررسی عقلانی حقایق قرار دهد. گراهام معتقد است بازارها گاهی به شدت نوسان میکنند، پس به جای ترس، از آنها برای سود بردن استفاده کنید.
دو راهکار گراهام برای خنثیسازی نوسانات بازار
میانگین هزینه دلاری: این معیار مبتنی بر این است که سرمایهگذار کل مبلغ سرمایهگذاری مورد نظرش را تقسیم کرده و در بازههای زمانی منظم به خرید دارایی خاصی اختصاص دهد. هدف از چنین کاری کاهش میزان نوسان برای کل میزان خرید است و خرید صرف نظر از قیمت آن دارایی در بازههای منظمی صورت میگیرد. این کار باعث میشود نگرانی سرمایهگذار در خصوص این که سهامی را به قیمت بالایی خریداری کرده است، کاهش یابد بهترین سهام برای سرمایه گذار تدافعی و برای سرمایهگذاران منفعل بهتر است.
سرمایهگذاری در سهام و اوراق قرضه: توصیه گراهام این است که سبد دارایی فرد میان سهام و اورقا قرضه توزیع شود تا سرمایه فرد را در یک بازار نزولی حفظ کند و در عین حال سرمایه از طریق درآمد اوراق قرضه امکان رشد داشته باشد. فلسفه گراهام روی حفظ سرمایه و سپس تلاش برای رشد آن بود. به همین دلیل هم توصیه میکرد یک چهارم تا سه چهارم از کل مبلغ سرمایهگذاری افراد روی اوراق قرضه باشد، آن هم بر مبنای شرایط بازار. این راهکار به سرمایهگذاران کمک میکرد تا در شرایط گوناگون سرمایهگذارها سود عاید خود کنند و از ورود به سرمایهگذاریهای غیرسودده دوری کنند.
اصل سوم: نوع خود را بشناسید
گراهام به دو نوع سرمایهگذار اشاره میکند، یکی از این انواع سرمایهگذار فعال و نوع دیگر سرمایهگذار منفعل یا غیرفعال نامیده میشوند، یا به تعبیری دیگر سرمایهگذاران متعهد و سرمایهگذاران تدافعی. به عقیده گراهام شما صرفا دو انتخاب واقعی دارید: اولین انتخاب این است که تعهدی جدی در طول زمان داشته باشید و انرژی بگذارید تا به سرمایهگذار خوبی تبدیل شوید. اگر چنین قصدی ندارید، یک سرمایهگذار منفعل خواهید بود که احتمالا بازده کمتری به دست میآورد اما وقت و کار کمتری هم صرف کرده است. به عقیده گراهام هر چقدر بیشتر روی سرمایهگذاری خود کار کنید، بازده بالاتری خواهید داشت. اگر زمان کافی نمیگذارید یا تمایلی هم به تحقیق روی سرمایهگذاری ندارید، سرمایهگذاری در صندوق شاخصی یک جایگزین خوب است. بنابراین سعی کنید نوع خود را بشناسید.
کدام دسته هستید: سفتهباز یا سرمایهگذار؟
همه افرادی که در بازار سهام شرکت دارند، سرمایهگذار نیستند. گراهام معتقد بود برای افراد مهم است که تعیین کنند سرمایهگذار هستند یا سفتهباز. تفاوت بین این دو ساده است. یک سرمایهگذار به سهام به عنوان بخشی از یک کسب و کار نگاه میکند و سهامدار مالک بخشی از آن کسب و کار است، در حالی که سفتهباز به معامله میپردازد و به ارزش ذاتی کاری ندارد. برای یک سفتهباز ارزش تنها توسط مبلغی تعیین میشود که یک نفر در ازای یک دارایی پرداخت خواهد کرد. معامله کردن به هر یک از این دو روش به خودی خود اشکالی ندارد، مهم این است که تشخیص دهید شما به کدام دسته تعلق دارید.
ریشهشناسی یک خطا
اما گراهام با وجود تمام کارهای ارزندهای که انجام داد، اشتباهی هم داشت. در حالی که از نظر شهودی سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش معنای زیادی دارد، احساسات انسانی ممکن است بر عقل سلیم چیزه شوند. او در سال 1926 عایدی قابل توجه 34 درصدی را به دست آورده بود، در حالی که میانگین صنعتی داوجونز تنها 0.34 درصد رشد کرده بود. اما در فاصله 1929 تا 1932 حدود 70 درصد از سرمایهاش را از دست داد. او که در سال 1929 افت بازار را دیده بود و 20 درصد در زیان بود، گمان میکرد بدترین شرایط بازار به سر آمده و به خرید ادامه داد. در سال 1930 گراهام بدترین سالش را تجربه و 50 درصد زیان کرد. در واقع، درست است که سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش روش خوبی برای سرمایهگذاری بود و هست اما دو نکته مهم در مورد آن وجود دارد. یکی این که همیشه و به خصوص در شرایط بحرانی، یک سرمایهگذاری که با کاهش قیمت روبهرو بوده میتواند ارزانتر هم شود. شاید در شرایط بحرانی تداوم خرید بهترین گزینه نباشد. نکته دوم هم این است که اگرچه تحلیل سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش درست است، اما در بلندمدت این موضوع معنا دارد و ممکن است در کوتاهمدت شاهد افت ارزش هم باشیم.
جمعبندی
در بالا زندگی بنجامین گراهام را دنبال کردیم و درسهایی که در خصوص سرمایهگذاری برای ما دارد را معرفی کردیم. بازار سهام از زمانی که گراهام زندگی میکرد تاکنون تغییر و تحولات زیادی پشت سر گذاشته است. با همه این موارد، مهمترین نکتهای که گراهام به ما یاد داد، تفاوت بین قیمت و ارزش است. به عقیده او این قیمت است که دچار نوسان میشود و به شرایطی مانند میزان ترس انسانها بستگی دارد اما ارزش از محیط کسبوکار به دست میآید. به همین دلیل هم وی روی سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش متمرکز بود. با این حال باید بدانیم که سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش هم مشکلاتی دارد. چیزی که ارزان شده میتواند ارزانتر هم بشود. همچنین رویکرد بلندمدت یا کوتاهمدت ما در بهرهمند شدن از این رویکرد تاثیرگذار است. اگر این نکات را بدانیم، به کار بردن توصیههای سرمایهگذاری بنجامین گراهام برای ما بسیار سودمند خواهد بود.
معرفی نماد شرکتهای بورسی و ضریب بتای شرکتهای بورسی
تلاش انسانها برای تأمین نیازهای خود در طول تاریخ بشر، باعث پدید آمدن محلهایی برای دادوستد به نام بازار شده است. بازار مکانی است که در آن افراد معاملات خود را بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم انجام میدهند. امروزه بازارها دیگر محدود به مکانهای فیزیکی نیستند و ممکن است این معاملات در بازارهای مجازی، شبکهای و اینترنتی انجام شوند. یکی از معروفترین این بازارها که اخیراً در کشور ما بسیار رایج شده است، بازار بورس است.
بازار بورس اوراق بهادار بازاری است که در آن خریداران و فروشندگان سهام شرکتها و کارخانهها گرد هم میآیند و به تجارت میپردازند. اگر شما هم قصد فعالیت در این بازار را دارید، لازم است در ابتدا با مفاهیمی مانند نماد شرکتهای بورسی، ضریب بتای شرکتهای بورسی و تحلیل ضریب بتای شرکت های بورسی و بتای سهام بورس تهران آشنا شوید.
نماد شرکتهای بورسی چگونه است؟
نماد سهام، درواقع سمبل و معرف شرکت ارائهدهنده آن سهام است. این نماد متشکل از چند حروف اختصاری منحصربهفرد است که ماهیت و زمینه فعالیت هر شرکت را مشخص میکند؛ بنابراین هر شرکتی که بهترین سهام برای سرمایه گذار تدافعی تصمیم به انجام معاملات و عرضه سهام در بازار بورس میگیرد، در ابتدا باید نامی برای خود مشخص نماید. نماد شرکتهای بورسی همواره باید بهگونهای انتخاب شود که ارتباط مستقیمی با شرکت مذکور داشته باشد و معرف ماهیت آن شرکت باشد، اما متأسفانه به دلیل مشکلاتی که در سامانه مربوطه وجود داشت، برخی از شرکتها با نمادهای نامتعارف وارد بازار بورس شدند.
نحوه نامگذاری نمادهای بورسی
نمادهای شرکتهای فعال در بورس از دو بخش تشکیلشدهاند، بخش اول نشاندهنده زمینه فعالیت آن شرکت و بخش دوم رشته حروف اختصاری از نام اصلی آن شرکت است. به عبارتی انتخاب نماد شرکتهای بورسی به نحوی انجام میشود که شناسایی، دستهبندی و خریدوفروش سهام در آن شرکتها با سهولت بیشتری انجام گیرد.
در بازار جهانی بورس بهمنظور سهولت در نام بردن یک شرکت، نمادی متشکل از چند کاراکتر و حروف کوچک به آن شرکت اختصاص داده میشود که بهعنوان نام بورسی آن شرکت شناخته میشود.
در بورس ایران نیز روند نامگذاری به همین طریق است و بهمنظور نامگذاری بهتر، شرکتهای موجود در بورس در بر اساس زمینه فعالیت در گروههای متفاوت قرار میگیرند. بهطورمعمول هر شرکت ممکن است دریکی از دستههای بانکها، سرمایهگذاریها، شرکتهای خودرویی، شرکتهای سیمانی، مواد غذایی و …قرار گیرد.
مقررات انتخاب نماد شرکتهای بورسی
فرآیند انتخاب نماد برای هر شرکت، به این طریق است که هر شرکت قبل از ورود به بازار بورس، چندین نام – با در نظر گرفتن مقررات نامگذاری- به سازمان بورس ایران پیشنهاد میکند. سپس سازمان بورس یکی از نامها را انتخاب و با توجه به زمینه فعالیت شرکت و دستهبندی آن، یک حرف از حروف الفبا را به ابتدای نام پیشنهادی اضافه مینماید.
بهعنوانمثال هنگامیکه فعالان بازار بورس با نامی مانند “فخوز” مواجه میشوند، بدون اینکه از اسم اصلی شرکت مطلع باشند، متوجه میشوند که فعالیت آن شرکت در زمینه “فولاد” است. در ادامه برخی از حروفی که در ابتدای نماد شرکتهای بورسی قرار میگیرد را بررسی میکنیم:
• حرف “ف” : گروه فلزات اساسی
• حرف ” و ” : گروه بانکها و مؤسسات اعتباری
• حرف ” س” : گروه سیمان، آهک و گچ
• حرف “غ” : گروه محصولات غذایی
البته لازم به ذکر است که در هر گروه استثناهایی نیز وجود دارد.
پس از بررسی نمادهای شرکتهای بورسی، به سراغ یکی دیگر از مهمترین مفاهیم بورس یعنی ضریب بتا در بورس میرویم.
ضریب بتا در بورس
ضریب بتا شرکت های بورسی یکی از مفاهیم مهم در سرمایهگذاری و بازده است. هر سهم یا پرتفوی اگر پس از خریداری، طبق پیشبینیها نگهداری یا فروخته شود، بازده یا سود خاصی نصیب دارنده سهام میشود. این سود یا بازده شامل تغییر قیمت و درنتیجه تغییر ارزش سهام میشود. امروزه اکثر صاحبنظران بازار بورس ریسک سرمایهگذاری را با انحراف معیار نرخ بازده مرتبط میدانند، یعنی هرچقدر بازده سرمایهگذاری بیشتر دستخوش تغییر قرار گیرد، ریسک سرمایهگذاری نیز بیشتر خواهد بهترین سهام برای سرمایه گذار تدافعی بود. ریسک سرمایهگذاری به دو دسته سیستماتیک و غیر سیستماتیک تقسیم میشود.(در ادامه مقاله بازار دو طرفه در فارکس را هم بخوانید)
ریسک غیر سیستماتیک یا قابلاجتناب به قسمتی از ریسک گفته میشود که میتوان احتمال آن را با افزایش تنوع سهام کاهش داد و همانطور که از نامش پیدا است قابل پیشبینی است، اما ریسک سیستماتیک بخشی از ریسک است که با تنوعبخشی قابل کاهش نیست و تحت تأثیر عوامل غیرقابلاجتنابی مانند تحولات سیاسی، تحولات اقتصادی، تورم و بیکاری قرار دارد.(در ادامه مقاله مقایسه کارگزاری مفید و آگاه را هم بخوانید و اگر میخواهید بدانید کدام شرکت ها افزايش سرمايه دارند هم خواندن این مقاله به شما کمک خواهد کرد.)
دیدگاه شما