در بورس دقیقا چه کاری انجام میشود؟
کارشناس بازار سرمایه گفت: امروز شرایط بورس همانند بیماری است که در اورژانس قرار دارد و ما تنها به تزریق چند واحد خون به او بسنده میکنیم و این خونریزی همچنان ادامه دارد، غافل از اینکه باید منشأ جراحت این بیمار در ابتدا مشخص شود تا بتوان او را به صورت کامل معالجه کرد.
اعتماد: وضعیت بازار سرمایه در دومین ماه پاییز با نوسان قابل توجهی همراه بود، هر چند هفته اول آبانماه سهامداران زیان قابل توجه ۳۰۱ هزار و ۹۰۹میلیارد تومانی را شناسایی کردند، اما پس از آن بازار سرمایه با حمایتهای دولتی روندی صعودی به خود گرفت.
به گونهای که پرتفوی سهامداران ظرف ۲ هفته (هفتم تا بیستویکم آبان) بیش از ۷۷۱ هزار و ۴۹۶ میلیارد تومان رشد کرد که این میزان افزایش قیمت، زیان سهامداران در پاییز امسال را به شکل کامل از بین برد و سهامداران را وارد ناحیه سودآوری کرد، اما این وضعیت در روز یکشنبه تغییر کرد و سهامداران بهرغم سیگنال مثبت بازار ارز و رشد حدود ۵۰۰ تومانی دلار، زیان ۲۴ هزار و ۱۴۷ میلیارد تومانی را در سبدهای خود شناسایی کردند و روز گذشته نیز بازار در یک روند کاهشی قرار گرفت و شاخص کل در پایان معاملات با عقبنشینی ۱۰ هزار و ۹۶۸ واحد به رقم یک میلیون و ۴۰۸ هزار و ۱۷۱ واحد رسید.
همچنین شاخص کل با معیار هموزن با کاهش ۳ هزار و ۱۰ واحد به رقم ۳۹۸ هزار و ۸۱۵ واحدی همراه شد و ارزش بازار در بورس تهران نیز به بیش از ۵ میلیون و ۲۱۱ هزار میلیارد تومان رسید. در مجموع در معاملات روز دوشنبه ۲۳ آبانماه ارزش خالص تغییر مالکیت حقوقی به حقیقی بازار برای پنجمین روز متوالی منفی شد و ۶۷۹ میلیارد تومان پول حقیقی از بورس خارج شد که بیشترین رقم در ۱۲ روز کاری اخیر به شمار میرود که این میزان خروج پول حقیقی نسبت به روز یکشنیه رشد ۱۱۸ درصدی را نشان میدهد.
مسکنها در بازار سرمایه موقتی هستند
فردین آقابزرگی، کارشناس بازار سرمایه در پاسخ به این پرسش که علت افزایش شاخصهای بورس در چند روز گذشته و پس از آن افت آن چه بوده است گفت: هر جریان و شرایطی در بازار سرمایه و بورس چنانچه به متغیرهای کلان و اثرگذار مرتبط نباشد و صرفا در جهت تغییر رویکرد موقتی بازار به کار گرفته شود از جمله بسته ۱۰بندی یا موضوعاتی که در مورد آزادسازی ۷ میلیارد دلار از کره جنوبی در بازار ارز مطرح میشد و . به عنوان یک مسکن و به صورت موقتی مطرح میشود. نباید انتظار داشت که صرفا با یک تغییر در جزییات اقتصاد کلان و بازار سرمایه به گونهای پیش رود که یک روز با ۱.۵ تا ۳ درصد افزایش شاخص همراه شود و روز دیگر با تنزل روبرو شویم.
این کارشناس بازار سرمایه خاطرنشان کرد: اگرچه معتقدم که به جزییات باید توجه شود و موضوعاتی نظیر تغییر ساعت معاملات در بورس و تغییر نام اختیار فروش تبعی به بیمه سهام و جلوگیری از انتشار اوراق و . حائز اهمیت است، اما در صورتی که به موضوعاتی نظیر تغییر نرخ بهره و نرخ موثر اسناد خزانه و اوراق بدهی دولت و حذف عرضههای اولیه در بورس و بدهی هنگفت دولت در بازار سرمایه به میزان ۵۲۵ هزار میلیارد تومان و از همه مهمتر قیمتگذاری دستوری که از عوامل کلان اقتصادی محسوب میشود پرداخته شود برای آینده این بازار مهمتر است.
او ادامه داد: امروز شرایط بورس همانند بیماری است که در اورژانس قرار دارد و ما تنها به تزریق چند واحد خون به او بسنده میکنیم و این خونریزی همچنان ادامه دارد، غافل از اینکه باید منشأ جراحت این بیمار در ابتدا مشخص شود تا بتوان او را به صورت کامل معالجه کرد.
بورس قلک دولت نیست
آقابزرگی تصریح کرد: تجربه نشان داده که نه تنها در ایران بلکه در هیچ جای دنیا با به کار گرفتن ابزارهای کوتاهمدت و موقت هیچ بازاری را با تحول بنیادی روبرو نمیکند، مگر اینکه اقتصاد را تحتتاثیر قرار دهند. البته در شرایط حاضر میتوان فازبندی کرد و فاز کوتاهمدت و بلندمدت را برگزید این در حالی است که وقتی میبینیم دولت برخلاف گفتههای گذشتهاش تنها به عنوان یک قلک از بازار سرمایه بهره میگیرد چطور میتوان انتظار داشت که با تغییر ساعت یا بیمه سهام و تغییر مسوولیتهای بازارگردان این بازار بهبود یابد؟
این کارشناس بازار سرمایه تصریح کرد: بیاعتمادی کماکان در بازار سرمایه وجود دارد، اما نشانههایی که تمایل این را داشته باشند که باید از این وضعیت خارج شوند را دولت به گونهای در چند وقت اخیر نشان داد و با ارایه بسته دهبندی جدیدش نشان داد که نمیخواهد بورس پیاپی منفی شود هر چند این هم راهکاری موقتی برای این بازار است. او ادامه داد: البته اواخر سال ۱۴۰۰ یک بسته دهبندی بسیار موثرتر از این بسته فعلی مطرح شد که متاسفانه کارگر واقع نشد و هنوز هم کارگر واقع نشده است.
بورس حباب ندارد
این کارشناس بازار سرمایه در پاسخ به این پرسش که آیا این روزها بورس با حباب همراه است و در صورت داشتن حباب این مساله به نفع سهامدار است یا به نفع بازار، افزود: خیر، این بازار حباب ندارد و به دلیل نزول بیش از اندازه قیمتها نسبتهایی مانند قیمت به درآمد و پوشش عملکرد سود و زیان نسبت به دوره سال گذشته و تناسب وضعیت مالی تک تک صنایع و شرکتها بهطور اعم نشان میدهد که بازار سرمایه نسبت به یکی دو سال گذشته اوضاع بهتری دارد و سود آن به ۷۵۰ تا ۸۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده و مارکت آن حدود ۶ هزار و ۱۰۰ میلیارد تومان است.
او خاطرنشان کرد: نسبت P/E فوروارد و تناسب متوسط شرکتهای مثبت به منفی و سرانه خرید نشاندهنده آن است که این بازار ارزندگی دارد و از نظر بنده حباب وجود ندارد، اما بیاعتمادی در بازار شرایطی را فراهم میکند تا آن دسته از افرادی که ابتدای استارت حمایت از بازار از این فرآیند اطلاع داشتند چه اشخاص حقیقی یا حقوقی میتوانستند از یک فرصت ویژه استفاده کنند و این فرصت ویژه هر زمان در اقتصا د وجود داشته باشد به نوعی فسادآور است و دستکاری در بازار سرمایه هم منجر به رانت میشود و اسم این حرکت حمایت از بازار نیست و دستکاری بازار است.
آقابزرگی ادامه داد: اگر قرار بر این بوده که سهام بیمه شود ابزارهای آن در بورس وجود داشته و اختیار بیمه تبعی و آپشنها و . از گذشته وجود داشتهاند، اما اینکه نقطه صفری را در نظر بگیرند و اینکه شاخص بورس از ۱ میلیون و ۲۸۰ هزار واحد به ۱ میلیون و ۴۶۰ هزار برسد و مجددا به جایگاه قبلی خود در حال بازگشت باشد و طی ۱۰ روز شاهد این نوسان ۲۰ تا ۴۰ درصدی باشیم جای سوال دارد.
با تورم کنونی شاخص بورس باید ۲ میلیون واحدی میشد
این کارشناس بازار سرمایه در ادامه در پاسخ به این پرسش که آیا ریزشهای اخیر در بورس به معنی واقعی شدن شاخصهاست، گفت: خیر به معنی واقعی شدن شاخصها نیست، چرا که به واسطه تورمی که در جامعه وجود دارد شاخص بورس باید ۲ میلیون واحدی میشد، اما عواملی مانند قیمتگذاری دستوری و انتشار بیش از اندازه اوراق در بازار سرمایه و افزایش نرخ موثر بهره بین بانکی در کنار چشمداشت دولت به سود صنایع بورسی که (تقریبا با کل هزینههای عمومی دولت در سال ۱۴۰۱ برابری میکند) اعتماد عمومی سهامدار خردی که در دو سال گذشته آسیب دیده فراهم نخواهد شد.
او در مورد نرخ سود بانکی نیز تصریح کرد: در سهماهه پایانی سال ۱۴۰۰ بر اساس دستور رسمی وزیر اقتصاد و دارایی مقرر شد تا نرخ سود ۲۰ درصد برای بهره بانکی تثبیت شود این در حالی است که امروز این نرخ به بیش از ۲۱ درصد رسیده، بنابراین افزایش سود یک صنعت یا شرکت لزوما به معنی تداوم برای سود یک شرکت تلقی نمیشود و از اطلاعات و تحلیل آینده با ضریب اطمینان پایین در قیمتگذاریها باید بهره برده شود.
راهکار بهبود حال صندوقهای دولتی
افشین جاوید/ کارشناس بازار سرمایه تغییر اساسنامه و موضوعات مرتبط با بازارگردانی در صندوق پالایشییکم قاعدتا اثرات خود را در تعدیل قیمت صندوق به نمایش خواهد گذاشت. در حالحاضر کف NAV این صندوق در رقمی بالغ بر ۱۳هزارتومان برآورد میشود و با توجه به بازارگردانی صورتگرفته در پایان معاملات روز سهشنبه قیمت تا رقم ۹هزار و ۶۰۰تومان نیز افزایش یافته است، بنابراین حضور بازارگردان میتواند قیمت صندوق را به سمت ارقام بهینه از حیث سرمایهگذاری سوق دهد.
صندوق پالایشییکم هر چند عنوان صندوق را دارد اما در واقع دارای سهام شرکتهاست، بهعبارتی پالایشییکم صندوقی سهامی محسوب میشود. بهطور معمول درصورتیکه سرمایهگذاری قصدی مبنیبر خرید داشته باشد در محدوده ۵۰درصد NAV اقدام به خرید میکند و در محدودههای ۷۰درصد یا ۸۰درصد NAV خروج از سهم در دستور کار معاملاتی سرمایهگذار قرار میگیرد، بنابراین بدین صورت نخواهد بود که اگر NAV سهمی ۱۳هزار تومان است، در نتیجه فعالیت بازارگردان منجر به رسیدن به رقم ۱۳هزار تومان خواهد شد. بهطور کلی روند معاملهگری در بازار سهام اینگونه نیست. اصولا رسیدن به سطح ۷۰درصد یا ۸۰درصد و نگهداری در چنین محدودههایی موضوعی است که غالبا در جریان معاملاتی بازار بهچشم میخورد. بهنظر میرسد طی چند روز آینده قیمت صندوق بهینهتر از گذشته شود و به سمت افزایش میل کند؛ در عینحال این رویداد به این معنی نیست که لزوما صندوق به رقم ۱۳هزارتومان خواهد رسید. در هر صورت وجود یک بازارگردان و حضور مدیر صندوق در جریان معاملات قاعدتا میتواند وضعیت قیمتی را بهنحوی مطلوب نسبت به گذشته رقم بزند. در چنین شرایطی اگر سرمایهگذاری قصدی مبنیبر فروش داشته باشد، حضور بازارگردان باعث میشود که مقدار فروش در جریان دادوستدها بهنوعی بیاثر شود. بهعبارتی بازارگردان اقدام به جمعآوری سهام میکند که این رویکرد حمایتی میتواند در ادامه به قیمت سهم کمک کند. نگاهی به گذشته نشان میدهد؛ پس از اینکه پذیرهنویسی صندوق پالایش انجام شد، اغلب اهالی بازار سرمایه درخصوص موضوعاتی پیرامون بازارگردانی و مدیریت صندوق پیشنهادهایی را ارائه کردند؛ مبنیبر اینکه این صندوق باید همانند صندوقهای سهامی مدیریت شود، چراکه صندوقهای سهامی دارای ارکان مشخصی هستند و مدیر صندوق نیز جزئی از ارکان محسوب میشود. نکته حائزاهمیت در چنین صندوقهایی حضور بازارگردان است. شفافیت این قبیل از صندوقها نسبت به سایر صندوقهای سرمایهگذاری در این است که؛ افرادی اقدام به خرید صندوق پالایشییکم کردند که عمدتا شناخت کافی از بازار سرمایه نداشتند. این مهم در جای خود منجر به سختشدن فعالیت بازارگردانها در صندوق میشود، چراکه افراد ناآشنا باعث میشوند که در مواردی از جمله؛ بروز نوسان مقطعی و ساده به یکباره موجی از فعالان از سهم خارج شوند، این نوع رفتار از سوی معاملهگران در حقیقت نکتهای منفی برای صندوق محسوب میشود. در چنین شرایطی بازارگردان هم تاحدودی نمیتواند در پی رفتار هیجانی سرمایهگذاران اقدام به جمعآوری سهام کند. در این میان نباید فراموش کرد که صندوق دارایکم نیز بازارگردان ندارد. قیمت دارایکم در معاملات روز گذشته در محدوده ۹هزار و ۶۰۰تومان و NAV آن نیز ۱۳هزار و ۷۰۰تومان بودهاست. تفاوت این دو صندوق در این است؛ زمانیکه پالایشییکم آغاز بهکار کرد مردم هر واحد سرمایهگذاری را در رقمی بالغ بر ۱۰هزارتومان خریداری کردند. تقریبا از همان ابتدا پس از بازگشایی نیز معاملهگران وارد زیان شدند. هر چند در برهههایی قیمت پالایشییکم به ۱۰هزارتومان رسید (دقیقا همان مقداری که مردم پول بابت خرید صندوق پرداخت کرده بودند) اما هیچوقت این قیمت ثبات نداشت و سود چندانی هم عاید سرمایهگذاران نکرد. اکنون معاملهگران دارایکم نیز در زیان هستند، زیرا قیمت ابتدایی ۱۰هزارتومان بود اما اکنون در رقمی بالغ بر ۹هزار و ۶۰۰تومان برآورد میشود. نکته حائزاهمیت دارایکم این است که در طول عمر خود سود برای سرمایهگذاران به ارمغان آورد؛ به اینمعنی که در سطوحی بیش از ۱۰هزارتومان نیز موردمعامله قرار میگرفت. در چنین شرایطی سرمایهگذارانی که قصد خروج از صندوق را داشتند بهراحتی میتوانستند با شناسایی سود این مهم را عملیاتی کنند. دولت قبل ۲صندوق را وارد بازار سرمایه کرد. در حقیقت صندوقهای دولتی که به واسطه تبلیغات گسترده از طریق تلویزیون، سایر رسانههایمجازی و غیره صورت گرفت، به مردم واگذار شد. در شرایطی که قیمت صندوق روزبهروز با کاهش ارزش مواجه شد و مردم به سود انتظاری دستنیافتند، قاعدتا این امر به بیاعتمادی نسبت به بازار سرمایه کشور ختم شد؛ رویدادی کاملا واضح و قابلانتظار. در ادامه اتفاقهایی از جمله سقوط بازار توام با کاهش چشمگیر شاخصهای سهامی به تشدید بیاعتمادیها دامن زد. بررسی عرضههای اولیه و حتی مواردی که در سالجاری صورت گرفت نشان میدهد عرضهها عمدتا با زیان روبهرو هستند. بهعبارتی مقایسه قیمت اولیه که عرضه در بازار سهام انجام شد با قیمتی که در حالحاضر سهام شرکت موردمعامله قرار میگیرد، از زیان سرمایهگذاران حکایت دارد. آنطور که بهنظر میرسد تمامی این موضوعات دست بهدست یکدیگر داد که بیاعتمادی نسبت به بازار سرمایه تعمیق شود. در حالحاضر هستند افرادی که معتقدند سرمایه خود را در بازار سرمایه از دست دادهاند، بنابراین دلیلی برای بازگشت به این بخش از اقتصاد و تزریق مجدد منابع مالی از نگاه این قشر وجود ندارد. بهطور کلی وجود بازارگردان به نقدشوندگی کمک خواهد کرد. از دیگر مزایا نیز میتوان به نزدیکشدن قیمت تابلوی معاملات به NAV اشاره کرد. در این شرایط فاصله قیمتی چندانی وجود ندارد و معاملات به سهولت میتواند انجام شود. ورود بازارگردان به صندوق دارایکم نیز در جای خود میتواند رویدادهای مطلوبی را برای جامعه سرمایهگذاران بهارمغان آورد. یک نکته مهم در بازار وجود بازارگردان است اما نکته مهمتر حضور مدیر و اساسنامه فعال خواهد بود. به این معنی که اجازه کافی در موارد متعدد به مدیر صندوق داده شود. هر چند ممکن است برخی از اجازههایی که به مدیر صندوق دادهشده فقط محدود به اساسنامه شود و بهصورت کاغذی باشد، حتی در ادامه نیز عملیاتی نشود. در اینجاست که مدیر فعال میتواند از اهمیت بیشتری حتی نسبت به حضور بازارگردان برخوردار باشد. در حقیقت مدیر فعال میتواند NAV صندوق را افزایش دهد؛ در واقع پولی که در صندوق وجود دارد را به سمت خرید سهام مطلوب و سرمایهگذاری در حوزههای مختلف سوق دهد تا در نهایت سودی مطلوب برای دارندگان واحدهای سرمایهگذاری در صندوقها بسازد.
مهمترین پیام انتخابات آمریکا
اکوایران: با فرض شمارش آرا و پذیرفته شدن بدون جنجال نتایج – حتی اگر با اکراه – مسیر برای تقویت و تجدید دموکراسی آمریکایی همچنان ادامه خواهد داشت. این سفر طولانی خواهد بود و هیچ بازگشتی به حالت عادی قبل از ترامپ وجود ندارد.
به گزارش اکوایران، در شرایطی که نتایج قطعی انتخابات میاندورهای در ایالات متحده تاکنون اعلام نشده، نتایج اولیه برای بسیاری از ناظران شگفتانگیز بوده است. به رغم آن که تصور میشد با این انتخابات «طوفان قرمز» جمهوری خواهان ایالتهای مختلفی را درنوردد، با این همه دموکراتها تاکنون توانستهاند کنترل مجلس سنا را حفظ کرده و احتمالا تنها با فاصلهای تکرقمی مجلس نمایندگان را به جمهورخواهان رقیب واگذار کنند.
موضوعی که از نظر تحلیلگران امری غیرمعمول به حساب میآید و در طول چندین دهه، کمتر حزب حاکم بر کاخ سفید موفق به کنترل کنگره در انتخابات میاندورهای شده است. در واقع این بدترین عملکرد انتخابات میاندورهای آمریکا برای این نسل از حزب جمهوریخواه بوده است.
بنا بر گزارش اقتصادنیوز، علیرغم آنکه تاکنون به دلایل مختلفی برای رقم خوردن چنین اتفاقی -از قبیل مناقشه بر سر سقط جنین و ترس از شیوع دوباره ترامپیسم- اشاره شده است، پیامدهای این انتخابات نیز از جمله مسائلی است که میتواند برای سیاست آمریکا و دنیا تعیینکننده باشد. پایگاه تحلیل پراجکت سیدنیکیت در گفتوگو با برخی تحلیلگران برجسته این مسئله را دنبال کرده است. بخش در بورس دقیقا چه کاری انجام میشود؟ اول این اقتراح روز گذشته با عنوان «مخربترین سلاح جمهوریخواهان کنگره علیه بایدن؛ در انتظار سقوط از لبه صخره» منتشر شده و بخش دوم آن را در ادامه میخوانید؛
ترزا گیلاردوچی: خطر تئاتر سیاسی جمهوریخواهان برای اقتصادجهانی
ترزا گیلاردوچی، استاد اقتصاد در مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی، به این پرسش چنین پاسخ داده است:
صرف نظر از نتیجه انتخابات میاندورهای اخیر، این واقعیت تغییر نمیکند که بایدن و کنگره با اکثریت دموکرات لایحههای سرمایهگذاری عمومی بزرگ - قانون کاهش تورم (IRA) و قانون تراشهها و علم (CHIPS) - را تصویب کردند که به تحریک تقاضای کل و کاهش تورم ادامه خواهد داد. قیمتها باید تعدیل شوند، زیرا این سرمایهگذاریهای طرف عرضه، هزینههای سفر و تجارت را کاهش میدهند و گلوگاهها را در زنجیرههای تامین و بازارهای انرژی کاهش میدهند.
اما اگر جمهوریخواهان کنترل تنها یک مجلس کنگره را در دست بگیرند، افزایش سقف بدهی را متوقف خواهند کرد تا بایدن را مجبور به کاهش هزینهها کنند و به رای دهندگان این پیام را بفرستند که برای مسائلی مانند ممنوعیت ملی سقط جنین مبارزه خواهند کرد. در واقع، رئیس احتمالی مجلس نمایندگان تحت کنترل جمهوری خواهان، کوین مک کارتی، نشان داده که دقیقاً این کار را انجام خواهد داد. این امر بازارهای مالی جهان را مختل خواهد کرد.
جمهوریخواهان همچنین می توانند با افزایش بدهیهای ایالات متحده موافقت کرده و به بینظمی بیشتری دامن زنند -به سبک لیز تراس- از طریق تلاش برای جلوگیری از برخی اقدامات افزایش درآمد قانون IRA، از جمله اجرای حداقل نرخ مالیاتی 15٪ برای شرکتهای آمریکایی و تقویت ظرفیت اجرایی خدمات درآمد داخلی. این یک ضرر واقعی خواهد بود. اجرای ساده قوانین مالیاتی موجود میتواند حدود 204 میلیارد دلار درآمد اضافی در دهه آینده به همراه داشته باشد.
تأخیر در پرداخت بدهی ایالات متحده و تهدید به ورشکستگی کامل این خطر را افزایش می دهد که آژانسهای رتبهبندی اعتبار ایالات متحده را کاهش دهند - اقدامی که باعث ویرانی جهانی خواهد شد. ورشکستگی ایالات متحده باعث افزایش نرخهای بهره میشود - که تا حدودی از دست فدرال رزرو ایالات متحده خارج می شود - زیرا سرمایه گذاران جهانی برای خرید و نگه داشتن بدهیهای دولتی کاهش یافته ایالات متحده، حق بیمه ریسک بسیار بیشتری را طلب می کنند.
بیایید واضح بگوییم: تئاتر سیاسی تهدیدکننده جمهوریخواهان یک خطر جدی برای اقتصاد جهانی خواهد بود.
آن ماری سلاتر: شکست سیاست خودشیفتگی، انکارحقیقت و کیش شخصیت
آن ماری اسلاتر، مدیر سابق بخش برنامهریزی سیاسی در وزارت امور خارجه ایالات متحده، مدیر عامل اندیشکده آمریکاینو، استاد بازنشسته سیاست و امور بین الملل در دانشگاه پرینستون، و نویسنده کتاب «بازسازی: از بحران تا تحول در زندگی کار و سیاست ما»، به پرسش مذکور چنین پاسخ داده است:
صبح روز بعد از اینکه آمریکاییها برای انتخابات میاندورهای امسال پای صندوقهای رای رفتند، نیویورکتایمز این عنوان را منتشر کرد: «متحدین تعجب میکنند که چرا آمریکا نمیتواند خودش را اصلاح کند». نکته مهم در انتخابات میاندوره ای این است که آمریکا میتواند این کار را انجام دهد. با صبر، تعهد، نوآوری و عزم کافی برای دیدن و استقبال از پیشرفت، ایالات متحده میتواند با مشکلاتی که با آن مواجه است مقابله کند.
دونالد ترامپ در این دور شکست خورد -آن هم به طرز بدی. به شکل درخور توجهی، رایدهندگان جمهوریخواه و مستقل سیاست خودشیفتگی، انکارحقیقت و کیش شخصیت او را رد کردند تا کنگره را متعادل نگه دارند. خود ترامپ همچنان نشان میدهد که ترامپیسم را به جمهوریخواهی ترجیح میدهد، حتی زمانی که نتیجه به نفع دموکراتها باشد. او شکست نامزدهای جمهوریخواه در نیوهمپشایر و کلرادو را جشن گرفت، زیرا آنها نامزد او نبودند. در واقع، به نظر میرسد او یک مورد کلاسیک از یک نامزد شخص ثالث است که برای حزب مشکل ایجاد می کند، همانطور که رالف نادر در سال 2000 با دموکراتها کرد.
آمریکا هنوز به شدت پراکنده است. اما تفرقه، به مراتب بهتر از استبداد یا هرج و مرج است. علاوه بر این، مشارکت رایدهندگان بالا بود، مشارکت سیاسی قوی بود و بسیاری از دموکراتهای فعلی برنده شدند، علیرغم تلاشهای مصمم و با بودجه کافی برای برکناری آنها. با توجه به اینکه حزبی که کاخ سفید را در اختیار ندارد، در انتخابات میاندورهای از حزب «حاکم» پیشی میگیرد، پیروزیهای آنها بسیار چشمگیرتر است. آمریکاییها در حال مقابله با نیروهایی هستند که ترامپ را در سال 2016 به قدرت رساندند، و هر چقدر که سیاست دو قطبی شده است، در داخل نظام این کار را ادامه میدهند.
با فرض شمارش آرا و پذیرفته شدن بدون جنجال نتایج – حتی اگر با اکراه – راه برای تقویت و تجدید دموکراسی آمریکایی همچنان باز است. این سفر طولانی خواهد بود و هیچ بازگشتی به حالت عادی قبل از ترامپ وجود ندارد. ایالات متحده همچنان از بسیاری از دموکراسی های دیگر از نظر اقدامات دولت نماینده، مؤثر و پاسخگو و بنابراین در شاخصهای مختلف اجتماعی و اقتصادی عقب خواهد ماند. با این حال، اکثریت قابل توجهی از آمریکاییها از آنچه در خطر است آگاه هستند.
تولید بدون کارخانه
تولید بدون کارخانه؛ پدیده رو به گسترش بازار لوازم خانگی ایران است. پدیدهای که منجر به تولید کمهزینهتر لوازم خانگی میشود اما تضمینی برای کیفیت به .
تولید بدون کارخانه؛ پدیده رو به گسترش بازار لوازم خانگی ایران است. پدیدهای که منجر به تولید کمهزینهتر لوازم خانگی میشود اما تضمینی برای کیفیت به مصرف کنندگان نمیدهد و حالا به همین دلیل به یک نگرانی بزرگ برای بازار لوازم خانگی تبدیل شده است.
OEMها ماهیگران قهار بازار
در صنعت لوازم خانگی سه گروه عمده در بخش تولید و عرضه مشغول فعالیت هستند؛ گروه نخست شامل شرکتهایی میشوند که خطوط تولید فعال دارند و در قالب SKD و CKD پروسه عملیات کاری روی محصول را انجام میدهند. بخشی از این قطعات و مواد اولیه، توسط پیمانکاران داخلی و بخشی دیگر از مجرای واردات، تأمین میشود که در نهایت با انجام فرایند کاری روی خطوط، منجر به تولید کالایی میشود که در معنای عام، مونتاژ خوانده میشود.
گروه دوم، مجموعههایی هستند که واردات محصول کامل را بر عهده دارند.این مجموعه، خط تولید ندارند و به صورت قانونی و رسمی یا غیررسمی اقدام به واردات میکنند. البته طبق قوانین جدید تنها کالاهایی اجازه واردات دارند که مشابه آنها در داخل در بورس دقیقا چه کاری انجام میشود؟ تولید نمیشود.
گروه سوم، OEMها هستند که نه در گروه تولیدکنندگان جای میگیرند و نه واردکنندگان. OEMها با توجه به شناختی که از بازار و سلیقه مردم دارند، با ثبت یک برند و نام تجاری، به واحدهای تولیدی سفارش میدهند و آنها محصول را با مشخصات و برند سفارشی تولید کرده و سپس از مجرای شبکه توزیع به بازار عرضه میکنند.
OEM که مخفف کلمه Original Equipment Manufacture بوده در لغت به معنی تولیدکننده اصلی قطعات است. اما در واقع تولید OEM به نوعی استفاده از ظرفیتهای تولیدی یک کارخانه برای تولید محصول با نام برند دیگر است. به عبارت بهتر استفاده از محصول تولیدی یک کمپانی با برند کمپانی دیگر را تولید به صورت OEM میگویند.
البته اینگونه از تولید مخصوص کمپانیهای لوازم خانگی نیست بلکه در بسیاری از بخشهای تجاری مانند سختافزار، قطعات الکترونیکی، خودرو و حتی در حوزه نرمافزار و بازیهای کامپیوتری نیز شاهد آن هستیم.
تولید OEM در حقیقت تولید بدون کارخانه بوده که این روزها در بسیاری از صنایع جهان رواج یافته است. متأسفانه برای اینگونه تولید چارچوب و ضوابطی وجود ندارد و حضور این پدیده و البته استفاده نادرست از آن در کشورهای غیرتوسعهیافته و درحالتوسعه موجب آسیبدیدگی شدید در بخش تولید خواهد شد. در صنعت لوازم خانگی، OEM یک پدیده ناشناخته است، ناشناخته از این منظر که مشخص نیست ادامه این فرایند چه عواقبی خواهد داشت.
OEMها واحدهایی هستند که به عنوان بخش تولید شناخته نمیشوند، اما میتوانند در کنار بخش تولید حضور داشته باشند، با نام و نشان خود نفس بکشند و تأمین بازار را بر عهده بگیرند. این گروه نه به عنوان واسط، بلکه به اسم و برند خود، برای کالایشان تبلیغ میکنند، مشتری پیدا میکنند و بازار را در دست میگیرند آن هم بدون آن که خط تولیدی داشته باشند یا سرمایهای صرف نیروی انسانی کرده باشند.
این واحدها، علاوه بر مزایایی که دارند، تهدیدهایی نیز میتوانند برای صنایع داشته باشند. البته OEMها در بخشهای مختلف و صنایع دیگر نیز حضور دارند.
تا فروردین 1400، عملا قانونی در این زمینه وجود نداشت، اما از این زمان با توجه به ابهامات گستردهای که در مسیر فعالیت این شرکتها پدید آمده بود، وزارت صمت دستورالعملی صادر و آن را قانونمند کرد. با توجه به آنکه تا پیش از این دوره، استراتژی صنعتی تعریف شده و مدونی در این صنعت نداشتیم و مشخص نبود در چه زمینهای چه تعداد واحد صنعتی باید ایجاد شود، واحدهای بسیاری در اقصانقاط کشور مجوز فعالیت اخذ کردند بدون آنکه ساماندهی و برنامه هدفمندی برای آنها در نظر گرفته شود. بر این اساس بود که ظرفیت مازاد بر نیاز بازار کشور شکل گرفت و عملا شاهد هدررفت بخش عطیمی از سرمایهها در این مسیر شدیم.
OEM یک مدل از توسعه صنعتی است که با توجه به ظرفیت خالی موجود کارخانهها، منطق و عقل اقتصادی حکم میکرد که صاحبان برندها از آن استفاده کنند . OEMها بدون آنکه سرمایهگذاری ثابتی برای ایجاد کارخانه کنند، شروع به بهرهبرداری از ظرفیت واحدهای فعال کردند تا عملا یک بازی برد - برد را شکل دهند.
بازاریابی پیش از تولید
سفارش کالا بسته در بورس دقیقا چه کاری انجام میشود؟ به نوع محصول متغیر است؛ به این صورت که بعضی طرح یا قالب آن را به کارخانه میبرند یا از محصولات طراحیشده یکی را انتخاب میکند و میخرد. البته باید هزینه قالب و هزینههای جانبی آن پرداخت شود.
در این مدل سفارشگذاری، شرکتهایی ورود میکنند که پیش از این مرحله اقدامات مربوط به ثبت برند اختصاصیشان را انجام دادهاند. اطلاعات فروش و کانالهای بازار را در اختیار گرفتهاند و در مرحله آخر نیاز به محصول برای عرضه پیدا کردهاند.
تعداد و تنوع OEMها در کشورچین فراوان است. کافی است حیطه کارتان را مشخص کنید و درخواستتان را به آنها بدهید، از صفر تا صد یک پروژه را میتوانند انجام دهند. از طراحی تا اجرا و بستهبندی را میتوان روی آنها حساب ویژه باز کرد. البته کیفیتهای مختلفی هم دارند از پایینترین تا بالاترین که به تناسب، قیمتهای متفاوتی هم دارد .
فرصتها و تهدیدهای OEM ها
با وجود همه محسنات و امتیازاتی که OEMها دارند، اما یک جایی از این روند پایش میلنگد. آن هم دقیقا همان پایی است که بیشتر صنایع با آن درگیرند، خدمات پس از فروش.
پاشنه آشیل هر صنعتی همین موضوع است. در حوزه لوازم خانگی، اگر برندی میخواهد مانا باشد و در طولانیمدت دوام بیاورد، باید روی خدمات پس از فروش تمرکز کند و این بعد از فعالیتش را تقویت کند. نکته دیگر آنکه OEMها واحدهایی هستند که نه تولید دارند و نه توان اشتغالزایی، به این جهت ارزش افزودهای که تولیدکننده برای اقتصاد و صنعت میتواند به دنبال داشته باشد را ندارد.
نباید فراموش کرد که وجود OEMها در شرایط بازار رکودی مانند اکنون که میزان تولید واحدها اضافه بر ظرفیت بازارشان است، به نفع تولید کننده است. کارخانههای تولیدی خط فعال دارند و به تبع آن حقوق و دستمزد کارگران، مالیات و عوارض نیز طبق روال باید پرداخت شود. همه اینها در شرایط رکودی، سربار هزینههای واحد تولیدی است. OEMها میتوانند با بازار و مشتریانی که در اختیار دارند، هزینههای سنگین تولیدکننده را کاهش دهند. با توجه به گستره فعالیت OEMها و در عین حال ضرورت فعالیت آنها و امتیازاتی که برای بخش تولید دارند، فعالان و سرمایهگذاران میتوانند پروانه فعالیت برای محصولاتشان را دریافت کنند، البته دریافت استانداردهای لازم در این بین هم ضروری است. به این معنا که گواهی فعالیت تولید بدون کارخانه همان مجوز OEMها توسط وزارتخانه صادر میشود. به دلیل آن که OEMها نیاز کشور هستند و کمک میکنند که ظرفیتهای مازاد و خالی واحدهای تولیدی فعال شوند، در عین حال، سرانه سربار هزینهها کاهش یابد و تولید و فعالیت واحدهای تولیدی اقتصادیتر از پیش باشد.
نکته دیگر که از امتیازات OEMها محسوب میشود، تخصیص سرمایهشان در حوزه تبلیغات و برندسازی است. فروش کالاها در اقساط بلندمدت به فروشگاهها یا برگزاری جشنوارههای مختلف و اهدای هدایا از جمله راهکارهای آنهاست. سرمایهای که میتوانست در بخش تولید صرف شود، حالا صرف فروش بهتر میشود. به این دلیل آنها با گشادهدستی به فروشنده و مصرفکننده تسهیلات ویژه میدهند که در نهایت شرایط جلب رضایت هر دو فراهم میشود.
الزامات حیات OEMها در اقتصاد ایران
به دلیل ریلگذاری غلط و اشتباه مهلک در هدایت سرمایهگذاران، ظرفیت تولیدی فعالان لوازم خانگی کشور، چند برابر نیاز بازار داخلی است؛ به عنوان مثال ظرفیت اسمی تنها پنج برند اصلی کشور از میان حدود 250 شرکت فعال این حوزه، به میزانی است که عملا پاسخگوی نیاز کامل بازار داخلی برای یک سال میشود.
بیشتر شرکتها به دلیل فقدان نیازسنجی و تدوین یک برنامه دقیق و مشخص، تحت تأثیر آمارسازیها و پروپاگاندای پیرامون این صنعت، با سودای سودآوری، پا به این عرصه گذاشتند و عرضه به بازار را فراتر از آنچه باید باشد انجام میدهند. نبود استراتژی مشخص در صنعت لوازم خانگی، منجر به ایجاد اشتغالبهکار کاذب شده است. اتفاقی که پیشتر در صنعت خودرو نیز رخ داده است. با توجه به شرایط بازار، بسیاری از این واحدها، با کمتر از 10 درصد ظرفیت فعال هستند. در چنین شرایطی OEMها میتوانند آب حیات واحدهای تولیدی باشند تا خط تولید یکسره برقرار باشد و نبض حیاتش ممتد بزند.
نظارت بر بقای OEM ها
منطقی که پیشتر باید در اعطای مجوز به واحدهای تولیدی به کار میافتاد و مانع از هدایت این حجم سرمایهگذاری غیراقتصادی به سمت صنعت لوازم خانگی میشد، حالا بهتر است در نظارت بر OEMها فعال شود. در شرایط فعلی بخش عظیمی از پتانسیل نهفته در سرمایهگذاری این صنعت را از دست دادهایم آن هم در شرایطی که همزمان با تغییر الگوی خرید مردم متأسفانه شرایط تحریمی، امکان صادرات و کسب بازارهای منطقه را نیز به کمترین میزان خود رسانده است. حتی درصورتیکه بتوانیم با کشورهای همسایه وارد مذاکره شویم، به دلیل آنکه واردات مواد اولیه به دلیل قیمت ازر با قیمتی بالا به دست تولیدکننده میرسد، تولیداتمان از نظر قیمتی در کنار برندهای جنوب شرق آسیا، مزیت رقابتی پیدا نمیکند. البته به این مشکلات باید مصایب نقل و انتقالات مالی را نیز اضافه کرد؛ بنابراین با این شرایط چارهای نیست جز اینکه بر تداوم و تسهیل حیات و بقای OEMها تمرکز شود . آنچه اهمیت دارد این است که مجموعههای مذکور با معرفی یک برند میتوانند وارد عرصه شوند، اما باید در یک چارچوب مشخص و تحت قوانین و مقررات خاصی فعالیت کنند . به این معنا که بررسی شود آیا این شرکت که مدعی یک برند خاص است، تمام مجوزها و استانداردهای لازم را برای فعالیت دارد یا خیر؟
در بعد دیگر، با توجه به این نکته که OEMها سرمایه لازم برای فعالیت را دارند، باید برنامهریزیها به گونهای باشد که یک برند برای سال های سال فعال بماند. این موضوع نه تنها در بخش عرضه حائز اهمیت است، بلکه در حوزه خدمات پس از فروش ملموستر میشود .
تولد و ظهور برندهای مختلف و فعالیت کوتاه و در ادامه نزول و افول آنها، میتواند ضربه سهمگینی به اعتماد مصرفکنندگان به عنوان سرمایه اجتماعی بازار نسبت به برند و تولید ایرانی وارد کند. تولید و عرضه یک برند باید تداوم داشته باشد و نسل به نسل در حافظه و تجربه زیسته افکار عمومی تثبیت شوند تا بتوانند جای خود را در سبد کالای خانوار و بازار کشور تثبیت و استوار کنند.
تولید بدون کارخانه؛ مجاز یا غیرمجاز؟
یکه نکته حائز اهیمت در خرید اینگونه محصولات وجود دارد و آن هم این است که فروش این محصولات از نظر قانونی مشکلی ندارد اما لازم است بدانید محصولاتی که با برچسب OEM تولید میشوند، از مقررات خاصی پیروی میکنند که شما با خرید این محصولات، باید آنها را بپذیرید!
کیفیت و خدمات پس از فروش محصولات در حوزه لوازم خانگی یک امر حیاتی و واجب است، چراکه مصرفکننده با پرداخت هزینهای گران یک کالای مصرفی را خریداری میکنند که از آن انتظار دوام و کیفیت دارد. اما آیا تولیدات OEM از این دو فاکتور پیروی میکنند؟
نمیتوان گفت که تولیدات OEM ذاتا بیءکیفیت هستند اما معمولا شرکتهایی سراغ اینگونه تولیدات میروند که قصد دارند هزینه کمتری برای تجارت خود بپردازند. در بیشتر مواقع کاهش هزینهها به منزله کاهش کیفیت نیز خواهد بود. موضوعی که در کشورهای در حال توسعه یا توسعهنیافته نمود بیشتری پیدا میکند.
از سوی دیگر در تولید با این روش، ضمانت قابل استنادی برای آنکه شرکت مذکور، مدتزمانی طولانی مبادرت به عرضه و خدمات پس از فروش پایدار داشته باشد، وجود ندارد. این بدان معناست که شرکتی که از ظرفیتهای تولیدی یک کارخانه برای تولید استفاده میکند، این امکان را دارد که با کمترین نوسان غیرمنتظره در بازار یا تغییر استراتژی، حتی یک سال بعد نیز به فعالیت خود ادامه ندهد و به دنبال تجارت دیگری برود. آن وقت تکلیف خریدارانی که این محصول را خریدهاند چه میشود؟ چه کسی پاسخگوی خدمات آنان خواهد بود؟
در صنعت لوازم خانگی، OEM یک پدیده ناشناخته است. ناشناخته از این منظر که مشخص نیست ادامه این فرایند چه عواقبی خواهد داشت. / شرق
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی: کار فوتبالیست ها در نخواندن سرود ملی خطا و بیتجربگی بود
من قصد دارم بگویم که نفس حضور یک تیم به عنوان تیم ملی؛ یعنی تیم پرچم و تیم سرود ملی است. اساسا هیچ کنشگر عاقلی به عنوان تیم ملی، نسبت به سرود و پرچم خود تنقیصی نخواهد داشت و دقیقا تضعیف و تخریب یک تیم، از جایی شروع میشود که هویت آن تیم یعنی ملیت آن تیم تخریب شده باشد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: ما در جام جهانی، نمایندگان تمام عیار ایران هستیم. هر کاری که خلاف عرف بین المللی بازیهای ملی و رقابتهای ملی انجام دهیم، ظلم به کشور و سرزمین ماست.
گفتگوی ایسنا با سید مجید امامی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و استادیار مطالعات فرهنگی دانشگاه باقرالعلوم درباره کنش ورزشکاران و تناقض میان شادی و سکوت آنها.
مسئله مورد مناقشه در این امر، این است که آیا ورزشکاران اطلاعی از سوء استفاده رسانههای خارجی از مسئلهای مانند سرود خواندن ندارند؟ هرچند پیش از التهاب اخیر ممکن بود در برخی باز هم سرود ملی را لب نزنند اما اکنون این رفتار با شادی کردن همراه با پرچم در تناقض است. کما اینکه این شکل از رفتار را ما توسط ورزشکاران اسپانیایی در ورزش داشتیم اما آن ورزشکاران برای زاویه دار بودن مواضع سیاسیشان با حکومت، چنین رفتاری از خود نشان دادند.
البته این اتفاقاتی که بعضا در شرایط ناپایدار رسانهای و فرهنگی کشور رخ میدهد، نافی اهمیت و بزرگی حضور تیم ملی ایران در آوردگاههای جهانی و جام جهانی نیست. مهم این است که جمهوری اسلامی ایران و البته مردم ایران، به اندازهای اقتدار داشتند که در مهمترین رویداد ورزشی جهان جزو 30 کشور اول جهان باشند. ما مرتب باید به یاد بیاوریم، سالها و روزهایی از سر گذراندیم که آرزو میکردیم در این آوردگاهها حضور داشته باشیم.
نکتهای که شما اشاره کردید به این دلیل است که ما مرز اعتراض و اخراج در تربیت سیاسی مان به خوبی شفاف نشده است و البته سواد رسانهای، جوزدگی و انفعال رسانهای هم وجود دارد.
گاهی برای تحصیل امر کاملا مطلوب مانند حق اعتراض، هزینههایی را بر منافع ملی کشور تحمیل میکنیم. اعتراض خصوصا از سوی جوانان و نوجوانان لازمه پویایی یک جامعه است. اما طبعا ما داریم درباره نظامی صحبت میکنیم که با اعتراض و تغییرات بهینه میشود و رشد بیشتری را خواهد داشت.
وقتی ما از المانهای تقلیدی استفاده میکنیم که دشمن مخالف استقلال و ملیتمان بعضا ارائه کرده است؛ ناخودآگاه میان امر هنجارمند و مفیدی به نام اعتراض و خروج یا تخریب نظام اجتماعی_ سیاسی خلط انجام میشود. ناخواسته آن پیراهن و پرچم که به نام آن و برای آن میجنگیم را تخطئه کردهایم.
بنابراین به نظرم کاری که بعضی از ورزشکاران انجام دادند، نوعی خطا و بیتجربگی اجتماعی بود. حتما با گفتگو، تعامل، مطالعه و دیدن نمونههای جهانی میتواند متوقف شود. مهم این است که امیدوار به تغییر، اصلاح و بهینه سازی روشها و گفتارها در کشورمان هستیم.
اتفاقا فصل گفتوگو و تغییر همین فصلی است که عمده ارکان سیاسی نظام، در عین باور به ارزشهای اصیل موسس انقلاب اسلامی، خصوصا استقلال، آزادی و اسلامیت؛ خودشان به تغییرات باور دارند.
اما این موضوع نیز وجود دارد که اقتدار در ورزش توسط ورزشکارانمان، مقولهای جدا از عِرق به المانها و ظواهر ملی است.
من قصد دارم بگویم که نفس حضور یک تیم به عنوان تیم ملی؛ یعنی تیم پرچم و تیم سرود ملی است. اساسا هیچ کنشگر عاقلی به عنوان تیم ملی، نسبت به سرود و پرچم خود تنقیصی نخواهد داشت و دقیقا تضعیف و تخریب یک تیم، از جایی شروع میشود که هویت آن تیم یعنی ملیت آن تیم تخریب شده باشد.
دقیقا این گزاره و صحبت شما صادق است. اما سوالی که اینجاست؛ این است که آیا ورزشکاران ما از این مسئله اطلاع دارند یا نه؟ از طرف دیگر مثلا من به عنوان یک ایرانی همچنین این نگرانی را دارم که نکند برخی از بازیکنان تیم ملی فوتبال در بازیهای جام جهانی؛ تمام تلاش خود را در زمین برای پیروزی به دلیل دلخوری نسبت به اوضاع جامعه نشان ندهند.
اولا؛ مردم انتظار بالایی از نمایندگان خود دارند و اگر از نمایندگانشان در زمین کوتاهی ببینید، حتما دلخور خواهند شد. طبعا سرود و شادابی اعضای تیم ملی، نمادی از جنگندگی و ارادهای است که برای پیروزی داشتهاند. به عبارتی دقیقتر؛ تصویر جهانی از یک تیم ملی به کشور و سرزمینی است که نماینده آن هستیم. مردم اقصی نقاط جهان که بازیهای ورزشی را مشاهده میکنند؛ رژیمهای سیاسی و حقوق اساسی هر کشور را به دقت نمیشناسند. اما نام آن کشور و جایگاه او در جغرافیا و تاریخ را بازخواهند شناخت. ما در جام جهانی، نمایندگان تمام عیار ایران تاریخ و جغرافیای ایران هستیم. هر کاری که خلاف عرف بین المللی بازیهای ملی و رقابتهای ملی انجام دهیم، ظلم به کشور و سرزمین ماست.
وزارت ورزش و جوانان و فدراسیون فوتبال، تمام تلاش خود را برای تقویت شاخصهای فنی تیم انجام میدهند. حتما برای پاسخگویی و تنویر هر پرسشگر، در بدنه اعضای تیم ملی که مایه افتخار من و تمام هموطنان است اقدام خواهد شد.
شرایط حاکم بر فضای مجازی، شرایطی است که به نوعی از تروریسم رباتیک، غوغاسالاری اقلیت و حمله توسط رباتها فضا را کاملا سیاه و محیطی یک سویه طراحی و مارپیچ سکوت طراحی میکنند. درحالی که براساس آخرین نظرسنجیها؛ جامعه ایرانی با وجود ابهام و در عین وجود مشکلات و محرومیتها؛ قائل به حفظ امنیت و استقلال کشور و حرکت سریع به سوی اصلاحات و بهبود وضعیت معیشتی خویش است.
همچنین جامعه ایرانی اساسا با هر حرکتی که وضعیت امنیت و معیشتاش را بدتر کند هم مخالف است. ما گامهای مهمی را در یکسال گذشته، در رفع موانع رفاه مردم برداشتهایم و به نظر میرسد با نوعی از مدیریت جهادی، آرامش اقتصادی در کشور تا ماههای آینده برقرار خواهد شد.
همانگونه که در اواخر تابستان به سمت آرامش اقتصادی در حرکت بودیم. بزرگترین اثر اغتشاشات نیز، برگشت التهاب ارزی بود. همه میدانند التهاب ارزی یکی از ویروسهای کشنده اقتصاد ملی ماست. حتما با آرامش، حرکت به سمت اصلاحات و بهبود روشهای فرهنگی_ اجتماعی و سیاسی محقق خواهد شد.
دیدگاه شما